به گزارش مشرق، از زمان آغاز رقابتهای درون حزبی ایالات متحده برای تعیین کاندیدای اصلی به منظور حضور در انتخابات ریاست جمهوری این کشور در آبان ماه سال آینده، یک گزاره رسمی همواره از سوی رسانههای خارجی و داخلی درباره این رقابتها منتشر شده: «دونالد ترامپ» یک دیوانه و دلقک است.
همین گزاره که به صورت سرسامآور از سوی غولهای رسانهای خبری در جهان به افکار عمومی بینالمللی پمپاژ میشود – و حتی در داخل ایران هم اکثر قریب به اتفاق تحلیلگران را به همین سمت، جهت داده است – سبب شده تا پیروزیهایی که توسط این میلیاردر جنجالی در عرصه سیاسی کسب میشود و ایالتهایی که یک به یک مانند یک دومینو به نام ترامپ روی زمین میافتند، یک علامت سوال بزرگ در برابر تحلیلگران روابط بینالملل قرار دهد که علت تمایل مردم آمریکا به حضور یک دلقک در راس امور اجرایی و سیاسی این کشور چیست؟
پاسخ به این سوال با وجود تمام پیچیدگینماییهایی که دارد، بسیار ساده است: چون ترامپ دلقک نیست! پیش زمینهای که رسانهها از فعالیتها و سخنان ترامپ در افکار عمومی ایجاد کرده اند، زمینهساز نوعی قضاوت درباره ژستهای انتخاباتی او شده و همین مساله سبب شده تا همه تحلیلگران این واقعیت بدیهی را نادیده بگیرند که سخنان جنجالی ترامپ در زمینههای مختلف – از حمایت از نژادپرستی تا هتاکی به مسلمانان – همه برآمده از بافت اجتماعی این کشور است. در حقیقت، ترامپ نماد واقعی و بدون روتوش جامعه آمریکاست.
برای اثبات این گزاره، نیازی نیست تا دست به پژوهشهای گسترده زد؛ بلکه نگاهی به آنچه این روزها در شبکههای اجتماعی و میان مردم ایالات متحده به صورت دهان به دهان میگردد، موید این مدعاست.
«جوئل میلر»، مکانیک 70 سالهی ارتش که دوران بازنشستگی خود را سپری میکند و درگذشته عضو حزب دموکراتها بوده، در مورد ترامپ میگوید: «من او را دوست دارم چون یک سیاستمدار نیست. سیاستمداران کشور ما معتاد به قدرت هستند و تنها کاری که میکنند این است که پیش از برگزاری انتخابات، به مردم وعدههای رنگین میدهند. ترامپ اما در برابر همهی مردم حرفهایی را میزند که ما وقتی شبها در خانه باهم هستیم، میزنیم.»
همچنین «هلن»، دانشجوی جوانی درحالیکه نشانی را حل میکند که روی آن نوشتهشده: باید داعش را بمباران کنیم و نیز در کنار تابلویی ایستاده که رویش نوشتهشده اکثریت خاموش آمریکا از ترامپ حمایت میکنند، در مورد وی میگوید: «او تنها کسی است که میتواند به صحنهی سیاسی کشورمان معنای جدیدی بدهد و رؤیای آمریکایی را تحقق ببخشد.»
برای روشنتر شدن مساله، میتوان مثال دیگری از جامعه متکثر و روشنفکر اروپای غربی زد. مردم فرانسه به دلایل متعدد فرهنگی و اجتماعی – که شاید بارزترین آن را باید تفاوت در گویش و لحن بیان زبان فرانسوی دانست – کینه خونینی از مردم بلژیک دارند؛ تا جایی که اکثر لطیفهها و طنزهای مردم کوچه و خیابان در این کشور – به ویژه در شهرهای بزرگی نظیر پاریس – با مطلع «یه روز یه بلژیکی…» آغاز میشود. همین حس، به صورت متقابل در میان مردم بلژیک نیز وجود دارد؛ هر چند به دلیل ماهیت پازلی این کشور (تقسیمبندی سه گانه هلندی، فرانسوی، آلمانی) از غلظت آن تا حد زیادی کاسته شده است.
در این شرایط، تصور کنید فردی کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری فرانسه شود که در سخنرانیهای عمومی همواره دست به تحقیر و تمسخر بلژیکیها میزند و ابایی از بیان جملات توهینآمیز علیه آنها ندارد. چنین فردی قطعا از سوی رسانهها و نخبگان سیاسی مورد شماتت قرار میگیرد اما آیا وضعیت عامه مردم نیز چنین خواهد بود؟ پاسخ را باید با رجوع به حمایت روزافرون مردم آمریکا به میتینگهای تبلیغاتی دونالد ترامپ یافت.
جامعه آمریکا – برخلاف نمایش هالیوودی آن که منحصر به نیویورک و واشنگتن است – هنوز اصالت بدوی خود را حفظ کرده و قدرت خود را در سنتهای وسترن جستجو میکند. حتی نمایش انتخاب یک سیاهپوست به کرسی ریاست جمهوری و حضور در کاخ سفید هم نتوانسته چسبی بر پازل فرهنگ خشن و تقابلگرایانه ایالات متحده بزند و همین مساله شرایط را برای ظهور پدیدههایی همچون ترامپ فراهم کرده است.
تحلیلگران باید تکلیف خود را با این پدیده نوظهور مشخص کنند و به صورت رسمی بپذیرند که دونالد ترامپ نه فاشیست است، نه دلقک و نه دیوانه؛ او نماد واقعیت جاری در جامعه آمریکاست و اگر ایرادی در خوی خشن و سخنان جنجالی او وجود دارد – که دارد – دقیقا مشکل را باید در میان مردم این کشور و بافت تمدنی آن جستجو کرد؛ نه سیاستمداران آن (که البته آنها هم از دل همین جامعه خارج شدهاند و اگر تمایزی وجود دارد، صرفا به دلیل آموزشها و حقههای سیاسی و دیپلماتیک است ولاغیر.)
شاید بهترین پایانبخش برای این تحلیل، روایت کوتاه ولی بسیار جذاب و عمیق نشریه فرانسوی «لوموند» از کف خیابانهای پایتخت اقتصادی آمریکا باشد: «ساعت هشت و نیم شب است. جمعیت درحالی که یکی از آهنگهای رولینگ استون در حال پخش است، سالن را ترک میکند. کاتلین، زن اهل نیویورک که ده سالی است بازنشسته شده، روی صحنه رفته و میرقصد. او خود را محافظهکار و بیشتر نزدیک به تی پارتی میداند و میگوید: من دیگر از سیاستمدارهای امروزی خسته شدهام، از مصلحت سیاسی خسته شدهام. به همین علت هم به ترامپ رأی میدهم.»
منبع: پایگاه رصد
همین گزاره که به صورت سرسامآور از سوی غولهای رسانهای خبری در جهان به افکار عمومی بینالمللی پمپاژ میشود – و حتی در داخل ایران هم اکثر قریب به اتفاق تحلیلگران را به همین سمت، جهت داده است – سبب شده تا پیروزیهایی که توسط این میلیاردر جنجالی در عرصه سیاسی کسب میشود و ایالتهایی که یک به یک مانند یک دومینو به نام ترامپ روی زمین میافتند، یک علامت سوال بزرگ در برابر تحلیلگران روابط بینالملل قرار دهد که علت تمایل مردم آمریکا به حضور یک دلقک در راس امور اجرایی و سیاسی این کشور چیست؟
پاسخ به این سوال با وجود تمام پیچیدگینماییهایی که دارد، بسیار ساده است: چون ترامپ دلقک نیست! پیش زمینهای که رسانهها از فعالیتها و سخنان ترامپ در افکار عمومی ایجاد کرده اند، زمینهساز نوعی قضاوت درباره ژستهای انتخاباتی او شده و همین مساله سبب شده تا همه تحلیلگران این واقعیت بدیهی را نادیده بگیرند که سخنان جنجالی ترامپ در زمینههای مختلف – از حمایت از نژادپرستی تا هتاکی به مسلمانان – همه برآمده از بافت اجتماعی این کشور است. در حقیقت، ترامپ نماد واقعی و بدون روتوش جامعه آمریکاست.
برای اثبات این گزاره، نیازی نیست تا دست به پژوهشهای گسترده زد؛ بلکه نگاهی به آنچه این روزها در شبکههای اجتماعی و میان مردم ایالات متحده به صورت دهان به دهان میگردد، موید این مدعاست.
«جوئل میلر»، مکانیک 70 سالهی ارتش که دوران بازنشستگی خود را سپری میکند و درگذشته عضو حزب دموکراتها بوده، در مورد ترامپ میگوید: «من او را دوست دارم چون یک سیاستمدار نیست. سیاستمداران کشور ما معتاد به قدرت هستند و تنها کاری که میکنند این است که پیش از برگزاری انتخابات، به مردم وعدههای رنگین میدهند. ترامپ اما در برابر همهی مردم حرفهایی را میزند که ما وقتی شبها در خانه باهم هستیم، میزنیم.»
همچنین «هلن»، دانشجوی جوانی درحالیکه نشانی را حل میکند که روی آن نوشتهشده: باید داعش را بمباران کنیم و نیز در کنار تابلویی ایستاده که رویش نوشتهشده اکثریت خاموش آمریکا از ترامپ حمایت میکنند، در مورد وی میگوید: «او تنها کسی است که میتواند به صحنهی سیاسی کشورمان معنای جدیدی بدهد و رؤیای آمریکایی را تحقق ببخشد.»
برای روشنتر شدن مساله، میتوان مثال دیگری از جامعه متکثر و روشنفکر اروپای غربی زد. مردم فرانسه به دلایل متعدد فرهنگی و اجتماعی – که شاید بارزترین آن را باید تفاوت در گویش و لحن بیان زبان فرانسوی دانست – کینه خونینی از مردم بلژیک دارند؛ تا جایی که اکثر لطیفهها و طنزهای مردم کوچه و خیابان در این کشور – به ویژه در شهرهای بزرگی نظیر پاریس – با مطلع «یه روز یه بلژیکی…» آغاز میشود. همین حس، به صورت متقابل در میان مردم بلژیک نیز وجود دارد؛ هر چند به دلیل ماهیت پازلی این کشور (تقسیمبندی سه گانه هلندی، فرانسوی، آلمانی) از غلظت آن تا حد زیادی کاسته شده است.
در این شرایط، تصور کنید فردی کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری فرانسه شود که در سخنرانیهای عمومی همواره دست به تحقیر و تمسخر بلژیکیها میزند و ابایی از بیان جملات توهینآمیز علیه آنها ندارد. چنین فردی قطعا از سوی رسانهها و نخبگان سیاسی مورد شماتت قرار میگیرد اما آیا وضعیت عامه مردم نیز چنین خواهد بود؟ پاسخ را باید با رجوع به حمایت روزافرون مردم آمریکا به میتینگهای تبلیغاتی دونالد ترامپ یافت.
جامعه آمریکا – برخلاف نمایش هالیوودی آن که منحصر به نیویورک و واشنگتن است – هنوز اصالت بدوی خود را حفظ کرده و قدرت خود را در سنتهای وسترن جستجو میکند. حتی نمایش انتخاب یک سیاهپوست به کرسی ریاست جمهوری و حضور در کاخ سفید هم نتوانسته چسبی بر پازل فرهنگ خشن و تقابلگرایانه ایالات متحده بزند و همین مساله شرایط را برای ظهور پدیدههایی همچون ترامپ فراهم کرده است.
تحلیلگران باید تکلیف خود را با این پدیده نوظهور مشخص کنند و به صورت رسمی بپذیرند که دونالد ترامپ نه فاشیست است، نه دلقک و نه دیوانه؛ او نماد واقعیت جاری در جامعه آمریکاست و اگر ایرادی در خوی خشن و سخنان جنجالی او وجود دارد – که دارد – دقیقا مشکل را باید در میان مردم این کشور و بافت تمدنی آن جستجو کرد؛ نه سیاستمداران آن (که البته آنها هم از دل همین جامعه خارج شدهاند و اگر تمایزی وجود دارد، صرفا به دلیل آموزشها و حقههای سیاسی و دیپلماتیک است ولاغیر.)
شاید بهترین پایانبخش برای این تحلیل، روایت کوتاه ولی بسیار جذاب و عمیق نشریه فرانسوی «لوموند» از کف خیابانهای پایتخت اقتصادی آمریکا باشد: «ساعت هشت و نیم شب است. جمعیت درحالی که یکی از آهنگهای رولینگ استون در حال پخش است، سالن را ترک میکند. کاتلین، زن اهل نیویورک که ده سالی است بازنشسته شده، روی صحنه رفته و میرقصد. او خود را محافظهکار و بیشتر نزدیک به تی پارتی میداند و میگوید: من دیگر از سیاستمدارهای امروزی خسته شدهام، از مصلحت سیاسی خسته شدهام. به همین علت هم به ترامپ رأی میدهم.»
منبع: پایگاه رصد